Free Money

Loading...

вторник, 21 ноября 2017 г.

صحنه (داستان) فیلم "Scammers (تقلب از بروکلین)" رایگان است.

 

 فقط می خواهم به شما هشدار بدهم که هیچ چیز را درک نخواهید کرد، زیرا در اینجا فقط گفتگو بدون توضیح رویدادها داده می شود و این یک ترجمه روسی با گوگل است، بنابراین ورودی دارد، اگر چه اگر شما یک مغز داشته باشید همه چیز را می توان درک کرد))). همه سوالات به نویسنده در mail lexalox2018@gmail.com. اسکریپت رایگان است، اما با نویسنده تماس بگیرید. 
نام ها را می توان به هر نوع بسته به کشور تولید فیلم تغییر داد.



شوهر از یک سفر کسب و کار باز می گردد، عاشق به بالکن بعدی می رود، جایی که او با یک راهزن و دوست دخترش ملاقات می کند. راهزن ارائه می دهد برای بازی رولت روسی و به طور تصادفی خود را می کشد. عاشق به لباس زن تبدیل می شود و با دختر از آپارتمان فرار می کند، با چمدان با پول می گیرد. اما خیلی ساده نیست - این ها scammers .... 

فیلم حذف سخت نیست، آن را سرمایه گذاری های بزرگ نیاز ندارد، و شما می توانید 1000000 دلار کسب درآمد. 
نقش 
همسر 25-45 ساله 
مرد 30-50 ساله 
عاشق 30-50 
دختر 25 ساله Militiaman 25-50 ساله 
Bandit (گانگستر) 
دختر 30-50 ساله گانگستر دختر 18-35 ساله 
بی خانمان با ریش 30-60 سال است. 
عمومی 50-60 ساله
همچنین برای تیراندازی شما نیاز به دو آپارتمان با بالکن (برای مدت 5 تا 10 ساعت). 
لباس پلیس (پلیس). هدایای ساختگی این پیشنهاد به ایمیل ارسال می شود. 

                                              تقلب از بروکلین 
شوهر - خوب، دیوانگی را باز کنید ... من او را می کشم، بلافاصله او را باز می کنم. 
عاشق سعی کرد زیر تخت صعود کند، سپس به گنجه گریه کرد، همسرش او را از گنجه کشیده و او را بر روی بالکن هل داد. 
همسر - قاتل 
عاشق - چطور؟ 
شوهر به سرعت به خانه فرار کرد و به اتاق خواب درب بالکن را باز کرد و سپس در زیر تخت انداخت پایین، گنجه را باز کرد، به اتاق کودک بیفتد، همانطور که همه چیز را در همه اتاق های دیگر بازرسی می شد، هیچ کس آنجا نبود.
او بی سر و صدا به آشپزخانه رفت که همسرش پخته شده بود. 
-اتفاقی افتاد؟ از همسر پرسیدم 
شوهر بله فکر کرد کارت اعتباری از دست داده. 
همسر - آیا شما یک سفر تجاری دارید؟ 
شوهرش در آخرین لحظه لغو شد 
همسر A-ah 
شوهر به سالن نشسته بر روی نیمکت نشسته، تلویزیون را با یک لبخند روشن کرد، اما بعد ساعت مچی دیگر را دید. 
در این زمان عاشق برهنه به بالکن بعدی منتقل شد. 
پس از اینکه شوهر اتاق را ترک کرد، همسر لباس های معشوق خود را از گنجه خارج کرد و آن را در کیسه های زباله قرار داد و آن را از پنجره بیرون آورد. 
یک کیسه زباله با لباس توسط یک بمب یافت شد. باز کردن آن، او را از کارت های اعتباری پاکت کت خود را با یک تکه کاغذ که در آن کد پین نوشته شده است.
بی خانمان - همان لشك هه هه هه 
مرد عنکبوتی که به یک بالکن نزدیک نزدیک می شود به درب باز آپارتمان برسد و پس از آن یک مرد گانگستر با یک دختر وارد اتاق اتاق می شود. 
باند (گانگستر) کسی است؟ 
دخترش شانه هایش را شانه کرد. 
راهزن دختر و عاشق را روی مبل قرار داد. 
Bandit (گانگستر) -چون شما هستین؟ 
عاشق Deputat، او به سختی mumbled. 
باند - آیا واقعی است؟ 
عاشق آه 
باند (گانگستر) - من هنوز نمایندگان را کشته ام. 
عاشق - شما هیچ چیز فکر نمی کنید، شوهر برگشت، و من از بالکن به شما خزید، با دختر شما در من هیچ چیز بود.
ترسناک، فکر میکنی من احمق هستم شما قدرت خود را در طول سال ها پایین تر از baseboard کاهش یافته است. 
عاشق من به کسی نمی گویم 
Bandit بنابراین من به شما اعتقاد داشتم، فقط بیرون بروید و بلا بلا با زبان خودتان. 
عاشق - بله، من قبر نیستم 
Bandit - در قبر، درست است. حالا ما بازی خواهیم کرد من رولت روسی رو دوست دارم؟ 
عاشق، بدون 
باند و من نیستم، اما لازم است. 
یک شکار را می گیرد و شروع به شمارش می کند. یکی، دو، سه، چهار، پنج، بیرون رفتن اسم حیوان دست اموز پیاده روی، ناگهان، یک hand-vybe-gaet 
  Lover podymaet دست، شما می توانید سوال؟ 
Bandit-Well 
Lover- و شما دو نفر بین ما فکر می کنید؟ 
Bandit - آیا فکر می کنید من یک مکنده هستم؟ 
عاشق نه، اما چنین تصور وجود دارد.
راهزن خود را در دست باز می کند. 
باند، شك چیست؟ .... P ... 
او از پرده خارج می شود تا دست خود را باز کند. 
فریاد از بالا - تلویزیون را خاموش کنید و من هم اکنون به پلیس تماس می گیرم. 
باند رات، من شما رو بستم خوب، برای سه سالم صادقانه فکر میکنم 
عاشق، شاید شما نیازی ندارید؟ 
Bandit- شما نیاز به یک معاون هنگامی که دو یا سه متقلب پنج اسم حیوان دست اموز برای پیاده روی بیرون آمد ... ناگهان یک شکارچی بیرون آمد، Straight-in-a-hare-shoot-Piff-puff-oh-oh-oh-umi-reet-bunny-moi.ha هه هه خب چشام رو بست 
عاشق چیزی نیستم که نزدیک نشوم 
Bandit- در اینجا یک bugger است، شما رویای من هستید. معاون هنوز. خب، بهت زده ... .. من تو را شلیک میکنم شاخه ها، اما گلوله آتش نمی گیرد. تکرار یکبار دو سه.
عاشق - دوباره با من شروع می کنی 
Bandit - در اینجا خزنده، همه مردم را به عنوان مردم، و این که آن را دوست ندارم نه so.Key، ما در حال بازی رولت. 
پیچش روی میز میزنه Dula به سمت پنجره هدایت شده است. 
باند-خب، حالا چه باید بکنم؟ 
عاشق - این بدان معنی است که پوزه به سمت نور هدایت می شود و نور خداست و خدا می گوید که به اندازه کافی از بچه ها به خانه احتیاج دارد، خوب، من می روم؟ 
تماس بااندی تاکسی یک کاسه به نام هه هه هه دور دوم 
او دوباره تپانچه را باز می کند، بشکه به سمت او هدایت می شود. 
Bandit - همه چیز .... در تیرانداز؟ 
عاشق شما دیوانه است 
Bandit- از این معاونان برف در زمستان شما سؤال نخواهید کرد. به من نگاه کن.
عاشق چشمانش را محکم بسته می کند راهزن انفجار و سقوط به گوشه اتاق. 

دختر چرا چرا او را کشتی؟ 
عاشق - من او را کشتم، او خود را با سر خود را شلیک کرد. 
دختر - چاپ شما در تمام آپارتمان؟ 
عاشق - چه چیزی 
دختر را چاپ می کنی و در اینجا پلیس است و شما چه کسی را می کشد که چه چیزی چاپ می کند و سپس به دوستانش در زندان بگویید چه کسی و چه کسی کشته شده است. 
عاشق، گیر کرده است 
این دختر هیچ چیز برای رفتن به زن های دیگر زن است. 
عاشق من بودم، اما این اتفاق افتاد. 
دختر نزدیک چمدان آن را نشان می دهد. 
دختر این است بله 
عاشق ... و حالا چی کار کنی؟ 
دختر می تواند به موتزارت گوش دهد؟ 
عاشق شوخی میکنی، لباست چیه؟
دختر از ستایش او 
عاشق - آیا شما از یک جسد هستید؟ 
دختر، درست، شیر، من شما را نجات می دهد. 
یک عاشق در یک لباس زنانه ایستاده، دختر لب هایش را لرزاند. 
دختر هیچ چیز مثل این اتفاق افتاد، به قربانی سقط جنین رفت. 
عاشق آپارتمان را در لباس زنانه با یک دختر ترک می کند. دلیل آسانسور 
یک مرد از پله ها می آید 
شوهر همه ما را به هم وصل می کند، من یک عکس از او دارم، شما نمی توانید آن را زنده نگه دارید. بله، و کیسه های سلفون را برداشت، یک اره برقی در گاراژ من دارم. 
آسانسور باز می شود و یک پلیس وجود دارد. 
Militsioner- خوب، دختران دور هستند؟ 
دختر دور در پیچ و تاب رولت مونت کارلو. 
نیروهای مسلح - و من هاهت را بردارم؟ 
دختر، البته، 100 دلار در ساعت.
Militsioner- یک دوست دختر؟ 
دختر- یک دوست دختر برای 10. 
Militiaman A به عنوان دوست دختر به تماس؟ 
دختر 
- Stepa Militiaman - یک تلفن استپا به عموی من یک پلیس خواهد داد؟ A-ah 
دختر او گنگ است. 
شبه نظامیان بله (شگفت زده شده اند). خوب دختران در کار نمی توانند. من دنبال تو هستم 
دختران ترک می کنند 
پلیس این آپارتمان را می خواند. 
جادوگر به طرفش نگاه می کند. زنگ درب. راهزن می خواهد درب را باز کند. یک پلیس است. 
مأموران پلیس-همسایگان در مورد سر و صدایی که دارید دارید شکایت می کنند ... ... شما خودتان را به چنگ انداختید؟ 
Bandit-aga 
Militsioner-چه روزی مثل امروز است. 
راهزن به من نگو.  
دستش را با دستش که اسلحه را نگه می دارد پاک می کند. 
                                             این نکته END نیست 
Captions 
پلیس این را مثل من دید. 
جایزه های راهزنی امروز واسیلی پتروویچ نخواهد بود. 
پلیس آه می کشد 
شوهر به موارد زیر می پیوندد. 
شوهر من کمی ضعیف را دیدم، سقوط نکردم. 
جایزه باند نخواهد بود. 
همسرم - من او را ترسیدم. (گزینه دوم Aaaaaa) 
Bandit-No 
Bandit بر روی گوشی، Lenochka، خوب، ما با توجه به طرح قدیمی کار می کنیم، بله، بله، خانه، آپارتمان، ماشین، ما همه چیز را .... کلبه؟ و کابین است؟ در Pennutiuki؟ خب، حیاط شاید ما را ترک کنیم، ما حیوانات در حقیقت نیستیم.
راهزن می آید به شوهر، همسر، شبه نظامی، و دست هر یک پاکت. 
Bandit -Well، که هفته بعد ما یک وزیر داریم، لطفا برای کار دیر نکنید. 
یک بطری مست می شود به آپارتمان. 
باند-نیکولای ایوانویچ دوباره برای قدیمی؟ 
یک مرد بیخوابی با سر خود ایستاده است. 
این جادوگر پاکت را به بی خانمان ها منتقل می کند، این بار دوباره تکرار خواهد شد. آیا می فهمی؟ 
مرد بی خانمان سر خود گره. 
راهزن-نیکلای ایوانویچ (حتی بیشتر اصرار) نیکلای ایوانویچ. 
بی خانمان می دهد کارت های اعتباری. 
راهزن-آخرین باری که Padla. 
راهزن به کل گروه تبدیل - خداحافظ 
ادامه دارد. 
خیابان صحنه.
عاشق با دوست جادوگر می رود و ناگهان ساعت را به یاد می آورد. 
عاشق ساعت 
دختر- چه ساعت؟ 
عاشق پدرم تمام جنگ را در الاغ گذرانده بود که چیزی را که من را می گذراند کشید و من را از این ها فراموش کرد. 
دختر- از کجا دیوانه وار است، او پنج نفر را با او کشته است، بهتر است که با او آشنا نباشید. 
معشوق متوقف می شود، چه کسی دیوانه وار است؟ 
دختر-آ-خوب، او 
عاشق است- خب، روشن است. 
گذر از آپارتمان گانگستر گذشته، عاشق خنده می شنود. او وارد درب نیمه باز می شود. 
عاشق وارد اتاق می شود و کجا جسد است؟ 
Militsioner- و او به خانه رفت. 
عاشق - خوب، همیشه مثل همیشه روشن است. یک لیوان آب نبات را می ریخت و نوشیدنی ها را می لرزاند.
دیدن ساعت بر روی شوهرش اشکش را خاموش می کند. 
شوهر - فکر نمی کنی که او هم به ما پول نمی دهد 
دختر ما برای هفته آینده "در عمومی" کار می کنیم می توانید به تیم دوستانه خود بپیوندید. 
عاشق، من می خواهم او را رهبری کنم 
شوهر به آرامی در درب می کوبد. 
ناله یخ زده، یا من تو را می کشم 
ژنرال در پایین لباس هایش که تلفن را می خواند نشسته است. 
همسر به زمان عمومی رفته است. 
به طور کلی بیدار می شود و بطری و نوشیدنی ها را از گلویش می گیرد. 
همسر شما کجایی؟ 
عمومی - خوب، برای شجاعت. 
همسر برو جلو برو ژنرال از طریق بلکون صعود می کند. 
General-Svetka؟ اسلحه را فراموش کردم
همسر غم و اندوه پیاز است. او را به طناب وصل می کند و تفنگ را به ژنرال می اندازد. 
در آشپزخانه، Bandit و دختر. 
دختر مثل آن آمد. 
باند-بیا 
باند - این چه کسی؟ 
عمومی و چه کسانی هستند؟ 
راهزن میگیرد و به سمت ژنرال میرود. 
کلاهبردار نیز از زیر دستش میگیرد. 
تیراندازی شما در مورد اسباب بازی های من دیوانه است. 
عمومی و من نیستم 
باند- خوب، می توانید بروید 
عمومی کجاست؟ 
باند - و کجا می روید؟ 
عمومی - در حال حاضر یک دقیقه به بالکن می آید -Svetlana Leonidovna، و چه بعدی باید انجام دهید؟ 
همسر ایده آل 
عمومی است و از کجا احمق است؟ 
به طور کلی وارد اتاق می شود.
Bandit و شما اسلحه واقعی ندارید؟ 
عمومی این است که 
باند - این طناب چیست؟ 
General-Yes Svetka گره خورده است، حالا من پاره خواهم شد. طناب را میپوشاند، یک شات شنیده میشود تیرانداز با پایه گلوله به طبقه می افتد، عمومی به سوگ می افتد. دوست دختر گانگستر سقوط میکند. عاشق وارد اتاق می شود 
یک راهزن با پای پهن شده روی نیمکت نشسته است. به طور کلی عاشق می شود دست او یک بطری ودکا که او می نوشند و به عقب می افتد. 
راهزن عاشق شما که عاشق رولت روسی هستید؟ 
Bandit-No 
Lover- و من آن را ندارم، اما لازم است. 
جادوگر دستش را 
بلند می کند
Bandit - در اینجا ما یک الیگارشی داریم، بسیار شکارچی زن است، بنابراین یک اتاق او به طور کامل با دلار مسدود شده، دیگر با طلا، و سوم .... 
عاشق - من موافقم. آیا این قانونی است؟ 
Bandit-خب، همه چیز نسبی اینجاست. 
صحنه شماره 5 
الیگارشی با ورود به ماشین وارد می شود. 
راننده - خوب، مثل همیشه، 15 دقیقه؟ 
الیگارشی 2 ساعته ناراحت است. 
الیگارشی وارد آپارتمان می شود و شروع به آغوش گرفتن و نور و زنگ های زنگ می کند. 
نور - شوهر در بالکن سریع است. 
اولیگارچ - بله، نه، من نمی توانم این کار را در حال حاضر انجام دهم. من همه چیز را به او توضیح خواهم داد. 
نور، شما که او دیوانه وار است. 
Олигарх هیچ چیز من با چنین ملاقات نمی کنم. 
درب را باز می کند
اولیگارچ سلام، من همه چیز را به شما توضیح خواهم داد. 
در این زمان در آپارتمان با scammers. 
راهزن به تماشا نگاه می کند - چیزی که صعود نمی کند. 
باز هم، در یک آپارتمان با الیگارشی، شوهر و همسر در آشپزخانه نشسته اند. 
Oligarch-A اخلاق چیست؟ فقط یک کلمه زیبا نیست ... (یک لیوان آب نوشیدنی) 
در یک آپارتمان با کلاهبرداران. 
عاشق (معاون) - اشتباه در کسب و کارتان بود؟ 
Bandit- خوب، چگونه می توان گفت، کسب و کار ما فقط چرخش است. 
عاشق من با عجایب ارتباط برقرار کردم 
تیراندازی - بله، همه چیز درست خواهد شد. 
عاشق - و این ... یک اتاق خود را با دلار، دوم با طلا، و سوم با چه؟ 
باند با الماس. 
عاشق - چرا؟
Bandit-Hedging است. 
عاشق چی هست؟ 
باند - من نمی دانم 
در آپارتمان Sveta. 
اولیگارچ من در نتیجه من می خواهم تقاضای آمرزش کنم و برای رنج های اخلاقی شما کم هزینه بپردازم. 
شوهر و همسر انیمیشن. الیگارشی از مجموعه 40 هزار دلار خارج می شود. 
الیگارشی، شما قطعا آنها را نمی گیرید، اما من اصرار خواهم کرد. 
شوهر بله، البته، البته، دوباره می آیند 
اولیگارچ چیست؟ 
همسر شوهرش را در طرفین هل می دهد. 
اولیگارچ - با Fedya بمانید 
شوهر (Fedya) من سعی خواهم کرد 
الیگارشی از ورودی خارج می شود. 
راننده 2 ساعت 2 ساعت 
الیگارشی به ماشین می رود و برگ می کند.
در آپارتمان شوهر و همسر، یک مبارزه وجود دارد. 
صحنه شماره 8 
شوهر و همسر وارد آپارتمان می شوند که راهزنان منتظر الیگارشی هستند. 
باند - خب، کجاست؟ 
شوهر-بله مثل یک ناپدید شد. 
باند و این چیست؟ - چشم را با انگشت نشان دهید 
شوهر بله، من وارد نقش شدم. 
عاشق تیراندازی - خوب، گزینه دیگری وجود دارد، در گوش من زمزمه می کند. 
عاشق چی در مورد خودت 
باند، اما ما هیچ دستکاری نداریم. 
صحنه شماره 9 
رسمی ماشین را همراه با نگهبان نگه می دارد. 
شامل در آپارتمان روی تخت نشسته 
همسر شامپاین را به مقام رسمی می آورد، اتاق را ترک می کند.
شوهر تلاش می کند وارد آپارتمان شود، اما نگهبانان درب را مسدود می کنند. 
همسر شوهرش را به روشنی می داند. 
صحنه شماره 10 
در یک اتاق با راهزنان. 
محتوای غول پیکر او کوهنوردی است. 
یک راهزن با یک دوست وارد اتاق می شود اسلحه را هدایت می کند و بلافاصله آن را کاهش می دهد. 
Bandit-Che برای کسب و کار؟ 
همسر - درب توسط نگهبان ها مسدود شده بود. اما این همه نیست، کل ماشین پلیس سوار شد. 
زنگ زنگ در آپارتمان. 
عاشق - همه ما زندانی خواهیم شد. 
باند - بدون یک معاون، ما یک کمپاین پیش از انتخابات نیافتیم، اما زنده نخواهیم شد. 
عاشق چطور؟ 
69 تعداد باند پهن هرگز شکست خورد. 
صحنه شماره 11 
یک جادوگر به عنوان یک مادربزرگ مبدل شده و درب را باز می کند.
پلیس- مادربزرگ ها برای داروها چه می کردند؟ 
باند - چه چیزی نمی تواند باشد؟ 
پلیس - چرا نمی تواند، شما می توانید و حتی نیاز دارید، اما من از دختران دعوت می کنم که بمانند. 
عاشق آزادی و پلیس (از باند) میروند. بر روی دیوار، پرچم های خود را "آنها توسط پلیس می خواهند" پرچم 
رسمی و شوهر از بالا به پایین می آیند. مقام رسمی پاکت را به پلیس می برد. 
صحنه شماره 12 
یک دختر رسمی، همسر، شوهر و گانگستر در آشپزخانه. 
افسر - بنابراین اجازه دهید ما را به اتمام موفقیت آمیز معامله نوشیدنی. 
نوشیدنی های رسمی و آهسته خیس می شود. وقتی شوهرش را دید که مسئولین افتاده شیشه ای را پشت سر گذاشتند و چاقو را گرفتند، شوهر فقط به دهانش داد.
اما پس از آن گانگستر ضربه ای از تابه های دختر می شود. 
همسر خوب Lenka، ما همه اجرا، و پس از آن به زودی از خواب بیدار. 
صحنه شماره 13 در خیابان. 
همسر- پنکیک و چمدان فراموش شد. 
راهزن دختر، این یک احمق است 
همسر- بیا تا زمانی که به حواس خود می آیند 
دختر و اگر؟ 
همسر - و نه اگر. 
صحنه شماره 14 
دختران وارد اتاق می شوند، چمدان را می گیرند و سپس یک مقام رسمی با یک اسلحه وارد اتاق می شود، و پس از آن یک شوهر با سر تسمه ای است. 
افسر- خب مار مار مار چیست؟ به یک تله افتاد 
صحنه № 15 
شوهر ویاسیلی پتروویچ خوب، چه کاری با آنها انجام می دهیم؟ 
افسر، اما ما هیچ کاری نمی کنیم، اجازه دهید او برود.
شوهر به رسمی تبدیل می شود و می بیند که تفنگش به او اشاره می کند. 
شوهر چگونه؟ 
افسر - و در اینجا Fedya، من می خواستم پول آسان، اما آنها وجود ندارد. 
در اینجا عاشق و پولیس راهزن وارد اتاق می شوند. 
باند و چطور؟ 
صحنه 16 
سرقت، عاشق و پلیس فرار در جاده ها، اما پس از آن عاشق متوقف می شود و به عقب می رود. 
باند، آن چیست؟ 
عاشق وقت خود را فراموش کرد 
پلیس - خب، با آنها جهنم. 
عاشق - آیا می دانید که پدر من آنها را به من نگه داشته است؟ 
پلیس- خب، این ساعت شما در الاغ است. 
عاشق - در اینجا او نگه داشته و برگ. 
راهزنان پلیس گری به او می گویند که شما سکوت می کنید، در حال حاضر پلیس هایش در آن جا به سر می برند و تمام خان ها به ما خواهند رسید.
صحنه شماره 16 
سرباز افسر؟ آیا شما حتی کارتریج دارید؟ 
کارتریج همسر یک. 
باند دای شات توسط یک راهزن اخراج می شود و تفنگ را هدف قرار می دهد و دست او را می گیرد. 
Bandit 
همسر زن یا دو کارتریج است. 
صحنه شماره 17 
دستگیره با دست بند. 
Bandit-Shorter هم اکنون تمام می شود و به ... 
یک پلیس وارد اتاق می شود. 
پلیس - در اینجا مستاجران شکایت از سر و صدا در آپارتمان شما. 
او دختران متصل را می بیند، تفنگ را می کشد. 
پلیس- دختران شما را شکنجه دادند؟ 
دختر با لبخند - بسیار. 
پلیس توسط رادیو آلدهید توسکا من تقویت تماس با بلوط در اینجا یک باند سادیس است.
پلیس در ماشین آه اکنون این شرکت را راند. رادیو را خاموش می کند - آنها احمق هستند. 
پلیس - بنابراین همه به بالا یک به یک ما را ترک آپارتمان. 
رسمی، من فقط بپرسم 
یک پلیس، من چیزی برای گفتن با شما ندارم. 
یک پلیس از باند - به عنوان یک همکار با یک همکار، شاید من به خانه بروم. 
پلیس - شما 10 سال بعد ترسی نمی کنید. 
دختر راهزن - از شما بسیار سپاسگزارم، نجات دهنده ما. 
پلیس - هیچ کاری نیست که من بتوانم از ضعفم حفاظت کنم. حالا ما آسانسور را فرا می گیریم و ما می رویم، اما اجازه دهید آنها را روی پله ها ببندند. 
همسر شما خیلی شجاع هستید 
پلیس - خب، من در چنین مشکلی شرکت نکردم. 
دختر- دربارهی شما صحبت میکنید
آنها آسانسور را ترک می کنند و باند با دستان خود به سمت پله ها می رسد. 
همسرم - من فکر کردم که مردم احمقانه تر در جهان وجود ندارد، معلوم می شود. 
شوهر ما چه. 
پلیس - مذاکره کنندگان 
بیرون آمدن از ورودی خروج. 
افسر پلیس - دریافت در ماشین. 
شوهر: جایی که ما می نشستیم، ما در جایی قرار نمی گیریم. 
پلیس، در تنه ای از بقیه ما بیدار می شویم. 
یک پلیس از باند-تا به اولین خمیر، حالا شما می دانید چه جریمه؟ 
پلیس - خوب، حالا من کلون را فرا می گیرم، دستگاه را بفرستم. Alo Colonel ارسال اتوبوس، من یک باند گرفتم ... خوب، من نمی دانم چه، اما بسیار بزرگ است؟ .. ادم سفیه و احمق؟ و چرا احمقانه؟ پیاده روی؟ بنابراین کفش های جدیدی را به همان اندازه خریدم .. بله، متوجه شدم ...
او به نظر می رسد در اطراف، اما در حال حاضر هیچ کس وجود دارد، به ماشین می شود. 
پلیس دوم- چه خبر بود؟ 
پلیس - و این x .. x..oh ... 
پلیس دوم هالووین - یکی در ماه اکتبر 
پلیس تا اوت منتقل شده است 
پس از مدتی همه چیز به جای خود قرار گرفت. 
راهزن، پلیس و شوهرش التماس می کنند. 
این تیرانداز بر روی تبلت قرص «سقوط یک عملیات هدیه در سوئیس» است. 
پلیس: "من برای 3 روز غذا نمی خوردم چهارم نمی تواند ایستاد" 
شوهر من "برای تغذیه بچه گربه" 
سرباز و پلیس در کلاه تقریبا هیچ چیز شوهر کل cap. 
شوهر کلاه و برگ خود را جمع آوری می کند.

باند خب، توقف کن. 
سهامدار پلیس. 
دختران نردبان را سوزاندند و متأسفانه به آهستگی. 
عاشق آویزان یک آگهی "نامزد برای نمایندگان Zhmurkin" 
مادر بزرگ خود را خارج می شود 
مادربزرگ خوب، از اینجا بیرون. 
عاشق فرار می کند 
عمومی صحبت کردن با یک گربه است. 
ژنرال: چنین افرادی دیگر از واسلی پتروویچ برخوردار نیستند چرا که او در پشت صحنه در دو بار در چهار کار ضربه زد، او دو روبل را به یاد می آورد، و شما چه فکر می کنید؟ من از دست دادم 

       همسر (نور) وارد لباس پلیس می شود. 
Bandit و شما چه Svetka برای لباس پوشیدن. 
همسر و دوست دختر جادوگر گواهینامه پلیس را نشان می دهند.
نور به جنرال رفیع می آید وظیفه شما کامل است. 
General Rises-Smirno - و ناخوشایند است. 
کل باند به یک مینی بوس بارگیری می شود. 
  مینی بوس برگشته است. 
پایان. 
  روزنامه نگار - داستان خود را بگویید 
پلیس خوب، گشت زنی در خیابان، ما در مورد حادثه ای که ما به این سایت وارد شدیم، تماس تلفنی گرفتیم، ما برای اولین بار به قربانیان کمک کردیم، و سپس در بوته ها، چمدان را با پول پیدا کردم، زیرا صاحب خانه را پیدا نکردیم از چمدان برای گرفتن خودم. 
روزنامه نگار - و آیا این بیمارستان را برای پولی که دریافت کرده اید ساختی؟ 
پلیس، من این پایه برای مخزن را با درآمد حاصل نکردم. 
روزنامه نگار چگونه خویشاوندان خود را به این موضوع واکنش نشان دادند؟
پلیس- خب، آنها گفتند که من خسته ام، اما فکر نمی کنم. 
روزنامه نگار - و پس چه اتفاقی افتاد؟ 
پلیس - خوب، معلوم شد که پول جعلی بود و در حال حاضر (نشان می دهد دستبند). پس، بگذارید همه پس از 5 سال متوجه شوند.(پلیس با دست گرفته شده و به واگن برقی برده می شود). 
پایان 
2 گزینه برای پایان دادن به فیلم وجود دارد. به lexalox2018@gmail.com ایمیل بزنید

Комментариев нет:

Отправить комментарий

Loading...